ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

ریحانه عسل مامان و بابا

بدون عنوان

تاج از فرق فلک برداشتن ،   جاودان آن تاج  بر سرداشتن :   در بهشت آرزو ره یافتن،   هر نفس شهدی به ساغر داشتن،   روز در انواع نعمت ها و ناز،   شب بتی چون ماه در بر داشتن ،   صبح از بام جهان چون آفتاب ،   روی گیتی را منور داشتن ،   شامگه چون ماه رویا آفرین،   ناز بر افلاک اختر داشتن،   چون صبا در مزرع سبز فلک،   بال در بال کبوتر داشتن،   حشمت و جاه سلیمانی یافتن،   شوکت و فر سکندر داشتن ،   تا ابد در اوج قدرت زیستن،   ملک هستی را مسخر داشتن،   برتو ار...
25 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

دخترکم! تمام وجودم را ارزانیت میکنم، ارزانی خنده های شیرینت ،ارزانی نگاه معصومت و ارزانی قلب مهربانت... ریحانه بهشتی من! آن زمان که نگاهت میکنم تمام غصه ها از دلم رخت میبندد. نهال کوچک باغ زندگیم! شیره جانم را به پایت میریزم تا قد کشیدنت را شاهد باشم، تا به اوج رسیدنت را ببینم... لحظه ای را که نگاهت در نگاهم گره میخورد با دنیا و تمام شادیهایش عوض نمیکنم... مگر من جز شادیت چه میخواهم بهانه زندگیم کاش میدانستی که نفسم به نفست بند است کاش میدانستی شادیم در گرو لبخند زیبایت است و اصلا بودنم به خاطر بودن توست عزیز دل مادر دوستت دارم            ...
19 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

عزیز دل مامان اینقدر این روزا بامزه شدی  همش کارای بانمکی انجام میدی که اگه بخوام بنویسم همش باید در حال نوشتن باشم گل مامانی اینقدر بامزه خودتو لوس میکنی، توی حموم لیف رو برمیداری و میزنی به بدن نازت خودتو موش میکنی وای اینقدررررررررررررررر بامزه بوس میکنی که نگو تازه دیگه نگم از فرهنگ لغاتت خلاصه شدی تمام امید من و باباهادی توی زندگی یک ساعت که پیشم نیستی از دلتنتگی میخوام بمیرم خدااااااااااااااا جونم ریحانه مارو سالم و سرحال نگهدار ...
13 ارديبهشت 1391
1